آیا حزب التحریر خطر است؟/وحید مژده
در این اواخر نگرانی هائی از فعالیت حزب التحریر در افغانستان ابراز می شود. این ماجرا زمانی خبر ساز شد که جمعی از محصلین در پوهنتون جلال آباد پرچم های سیاه، سفید و سبز بر افراشتند. در نتیجه پرچم سیاه به داعش وسفید به طالبان منسوب گردید. البته پرچم های سبز بصورت واضح مربوط حزب اسلامی بود.
پرچم حزب التحریر هم سیاه است و بنابراین نباید آنرا با داعش اشتباه گرفت. اما شکی نیست که بسیاری از سازمان هائی که مدعی تغییر جهان بر بنیاد تعالیم اسلام اند، شباهت هائی با هم دارند.
حزب التحریر خواهان احیای خلافت در جهان اسلام است و این همان کاری است که داعش نیز در پی آنست و حتی خلیفه ای هم بنام ابوبکر بغدادی را به مسلمانان معرفی کرده است، شهید عبدالله عزام که از وی بعنوان مرشد معنوی القاعده نام برده می شود نیز مسلمانان را به تلاش در جهت برقراری خلافت فرا می خواند که کتاب وی (المنارة المفقوده) شاهد این ادعاست. رهبران سه حزب جهادی، استاد سیاف، حکمتیار و استاد ربانی نیز در دوران جهاد، از ضرورت بازگشت به دوران خلافت سخن می گفتند. اینها باور های شبیه به هم اند اما آنچه مهم است روش هائی است که هریک برای رسیدن به هدف در نظر دارند.
تقی الدین نهبانی قاضی فلسطینی بعد از بریدن از اخوان المسلمین حزب التحریر را در سال 1953 در فلسطین اساس نهاد. از آن ببعد فعالیت های این حزب به تدریج در جهان اسلام و حتی کشور های غربی در میان مسلمانان هوادارانی یافت. هرچند این حزب در بعضی از کشور ها بخصوص کشور های آسیای میانه بعنوان یک گروه تروریست شناخته شده و فعالیت آن ممنوع است اما تاکنون هیچ فعالیت تروریستی به این گروه نسبت داده نشده است.
حزب التحریر بیشتر در میان قشر جوان و محصلین دانشگاه ها نفوذ دارد اما درمیان علمای دین نیز کسانی با این گروه هم فکر اند. از نظر فکری حزب التحریر با دیموکراسی مخالف است و آنرا یک نظام کفری می داند. این باور در میان احزاب جهادی افغانستان نیز تا قبل از یازدهم سپتامبر 2001 کاملا پذیرفته شده بود بنابراین حزب التحریر را نباید مبتکر این نظریه دانست.
حزب التحریر رساله ای تحت عنوان موقف حزب التحریر فی قضایا دولیة والاقلیمیه الساخنة (موقف حزب التحریر در قضایای داغ بین المللی و منطقوی) به زبان عربی به نشر سپرده است. این رساله که در سال 2010 به نشر رسیده شامل مجموعه ای از سخنرانی های رهبران این حزب در مورد کشور های مختلف جهان است. شخصی بنام (سعد الجغرانفی) که از وی بعنوان رئیس کمیتهء ارتباطات مرکزی حزب التحریر در پاکستان نام برده شده در مقالهء خویش در مورد افغانستان و پاکستان موقف حزب التحریر را چنین بیان می نماید:
“…افغانستان به مقبرهء تجاوزگران معروف است که در آن انگلیس و اتحاد شوروی شکست خوردند. بعد از واقعه یازدهم سپتامبر 2001 امریکا نیز به افغانستان تجاوز کرد اما در دوران بیش از 8 سال جنگ نتوانست امنیت را در افغانستان مستقر سازد. این درحالی بود که دولت پاکستان فضا و پایگاه های نظامی خود را در اختیار تجاوزگران امریکائی قرار داد در حالیکه اگر پاکستان با مسلمانان در افغانستان همراه می شد و چنین سهولت ها را در اختیار امریکا قرار نمی داد، امریکا قادر به برداشتن حتی یک قدم در داخل افغانستان نمی شد.
موقف حزب التحریر در مورد اینست که افغانستان کشوری تحت اشغال امریکا و متحدین امریکاست. حکم شرع در این مورد اینست که اگر یک وجب از اراضی مسلمانان تحت اشغال باشد، جهاد برای بازگرداندن آن فرض است. این کار باید از راه تحریک مسلمانان به جهاد علیه نیروهای امریکائی و همرزمانش تا زمان خروج شان از افغانستان صورت گیرد.
در این رابطه باید نزدیک ترین همسایه در جهت آزادی کشور اشغال شده بشتابد تا در نتیجه تمام جهان اسلام از اشغال نجات یابد. در مورد افغانستان، وظیفهء پاکستان بود که باید اقدام می کرد اما پاکستان نقش وسیله ای را برای اشغال افغانستان ایفا کرد و در برابر حملات طیارات بی سرنشین امریکا بر مناطق قبایلی و کشتار مسلمانان خاموش باقی ماند.
بنابراین بر مسلمانان پاکستان لازم است تا نظام حاکم براین کشور را تغییر دهند و حاکمی را بر خود برگزینند که بر منهج خلفای راشدین بوده و با او به شرط عمل به کتاب الله (ج) و سنت رسول الله (ص) بیعت نمایند…
به گفتهء وی حزب التحریر در این زمینه به دو نکته توجه دارد:
1-امریکا از طریق مزدوران و جاسوسان خویش در پاکستان و رژیم مزدور در این کشور تلاش دارد تا افغانستان را تحت کنترول خود درآورد. بنابراین بر مسلمانان لازم است تا بر علیه این دسیسه مقابله نمایند…
2-سعی امریکا بر اینست تا طالبان را به دو گروه میانه رو و تندرو تقسیم نماید و با جناح میانه رو تماس برقرار سازد و نیز فتنهء دیگر آنان ایجاد اختلاف بنام شمال و جنوب و تاجیک، ازبیک، پشتون… میان مردم افغانستان است…
بر مردم افغانستان لازم است تا با هم متحد باشند و حزب التحریر در این رابطه می کوشد تا خلافت راشده در پاکستان برقرار گردیده و به افغانستان کمک نماید.
از این سخنان می توان چنین نتیجه گرفت که طالبان و حزب التحریر از نظر فکری باهم نزدیک اند اما در عمل ما شاهد یکجا شدن حزب التحریر با طالبان نبوده ایم. در عین حال حزب التحریر را نمی توان شاخه ای از القاعده نیز بشمار آورد. از اشاره های سعد الجغرانفی می توان چنین برداشت نمود که کمک به طالبان در افغانستان در قدم نخست به آزادی پاکستان از نفوذ امریکا و برقراری خلافت اسلامی در آن کشور مربوط است.
با توجه به این موقف حزب التحریر می توان گفت که سخنان تندتر از این را گاهی در نماز های جمعه از زبان بعضی از ائمهء مساجد حتی در پایتخت می شنویم و متهم کردن حزب التحریر به تروریسم با چنین مستنداتی، واقعا بی انصافی است.
در کشوری که دهها گروه به کمک های سخاوتمندانهء خارجیان به منظور تخریب باور های مسلمانان ایجاد شده و در این راه از کمک های بیدریغ رسانه های مزدور نیز بهره مند اند، حمله به گروهی که تا به امروز دعوت به خیر نموده و مبلغ امر به معروف و نهی از منکر بوده است، آنهم از جانب شخصی که به خانوادهء جهاد رابطه دارد، واقعا مایهء تاسف است.
هرچند رهبران حزب التحریر همیشه از ضرورت جهاد و نبرد سخن می گویند اما در طول بیش از شصت سال که از عمر این حزب می گذرد، هیچگاه برای تحقق اهداف خود دست به اسلحه نبرده است. در اعلامیهء رسمی این حزب که در عکس العمل به سخنان رئیس اجرائیهء حکومت وحدت ملی (که حزب التحریر را جناح غیرنظامی تروریسم خواند) دقیقا به همین مسئله اشاره شده است. در این اعلامیه آمده است که رئیس اجرائیه برای اثبات این ادعای خود قادر به ارائهء هیچ سندی نیست در حالیکه حزب التحریر در طول بیش از نیم قرن که از تاسیس آن می گذرد، فعالیت های سیاسی و فکری خود را مطابق به سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم پیش برده و هیچگاه به (اعمال مادی) متوسل نشده است.